همیشگی ترین دیوونه وابری ترین عاشق |
|||||||||||||
چهار شنبه 27 / 9 / 1391برچسب:, :: 1:59 :: نويسنده : پانيذ جوووون
اگه این زندگی باشه,اگه این سهمم از دنیاس من از مردن هراسم نیست یه حسی دارم ایم روزا,که گاهی با خودم میگم شاید مردم حواسم نیست چهار شنبه 27 / 9 / 1391برچسب:, :: 1:58 :: نويسنده : پانيذ جوووون
من اینجوری نمیتونم,یه سدی بین قلب ماست تو باید غرق شی در من,بفهمی کی دلش دریاس چهار شنبه 27 / 9 / 1391برچسب:, :: 1:58 :: نويسنده : پانيذ جوووون
فقط چند لحظه کنارم بشین,یه رویای کوتاه تنها همین ته آرزوهای من این شده,ته آرزوهای مارو ببین چهار شنبه 27 / 9 / 1391برچسب:, :: 1:56 :: نويسنده : پانيذ جوووون
چهار شنبه 27 / 9 / 1391برچسب:, :: 1:55 :: نويسنده : پانيذ جوووون
قلب خانه ای است دارای دو اطاق در یکی رنج و دیگری شادی زندگی می کند نباید زیاد بلند خندید وگرنه رنج در اطاق دیگر بیدار می شود چهار شنبه 27 / 9 / 1391برچسب:, :: 1:53 :: نويسنده : پانيذ جوووون
یک شنبه 24 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:56 :: نويسنده : پانيذ جوووون
آخرین حرف تو چیست؟
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض یک طرف خاطره ها! یک طرف پنجره ها! در همه آوازها! حرف آخر زیباست! آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟ حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست "دوستت دارم عشقم" یک شنبه 24 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : پانيذ جوووون
منتظر لحcfمنتظر لحظه ای هستم هستم که دستات رو بگیرم... و تو چشمات خیره شم... دوستت دارم رو به زبونم بیارم... منتظر لحظه ای هستم که بشینم و سر رو شونه هات بذارم... میخوام با تمام وجودم قلب و عشقم رو بهت هدیه کنم... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآری من تو را عاشقانه دوست دارم... خیلی دوست دارم...!!!
جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:34 :: نويسنده : پانيذ جوووون
منتظـــــــــــر موندمـــــــــــ بــــه راهتــــــــــــــ تــــا هميشهـــــــــــــ چشمــــــــــــــــ به راهتـــــــــــ مونده بودمـــــــــــــ پشتــــــــــــ شيشه انتظارتــــــــــــــــ تلخهــــــــــــــ مثلــــــــــــ مردنـــــــــت دلـــــــــــــ مثلــــــــــــــــــ عشقيـــــــــــــــــــــــ خامـــــــــــــ و باطلـــــــــــــــــــ وايــــــــــــــــــــ اگهـــــــــــــــ فردا بياد باز تــــــو نيايــــــــــــــــــــــ وايــــــــــــــــ ميخوامـــــــــــــ داد بزنمــــــــــ از اينـــ جداييــــــــــــــ وايـــــــــــــــــــ ديگه مُردم...ديگه مُردم چقدر تو بي وفاييــــــــــــــــ مگهــــــــــــ منـــــــــ با تو بد كردم خداييـــــــــــــــــ هر چيــــــــــــــ ميخواي بگي بگو اما نگو دوستـــــــــــــ ندارمـــــــــ هر كار ميخوايـــــــــــــــ بكن ولي بگو نميريــــــــ از كنارمـــــــــــــــ تو رو خــــــــدا مثل غريبه ها دلمو هي نرنجونــــــ تو رو خــــــدا دشمنامو به روي من اينقدر نخندون به خـــــــدا منـــــــ ميميرمـــــــ از اين جداييـــــــــــ بهـــــــــــــ خــــــــــــــــــــدا منـــــــــــــــ ميميرمـــــــــــــ اگه نيايي به خـــــــــــدا من ميميرمـــــــــــــــ از اين جدايي بهـــــــــــــ خــــــــــــــــــــدا منـــــــــــــــ ميميرمـــــــــــــ اگه نيايي اگهـــــــــــــــ فردا بياد باز تــــــو نياييــــــــــــــــ اگهـــــــــــــــ فردا بياد باز تــــــو نياييــــــــــــــــ اگهـــــــــــــــ فردا بياد باز تــــــو نياييــــــــــــــــ جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:33 :: نويسنده : پانيذ جوووون
آدم وقـتي يـه حـس تکرار نشدني رو جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:32 :: نويسنده : پانيذ جوووون
من یک دخترم.. . جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:30 :: نويسنده : پانيذ جوووون
من کیم؟ کسی میدونه؟ من همون دیوونه ایم که هیچ وقت عوض نمیشه. همونی که همه باهاش خوشحالن اماکسی باهاش نمی مونه. همونی که هق هق همه روبه جون دل گوش میده اماخودش بغضاش روزیربالش میترکونه. همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اماهمه ناراحتش میکنن. همونی که تکیه گاه خوبیه اماواسش تکیه گاهی نیست. همونی که کلی حرف داره اماهمیشه ساکته. اره من همونم. جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:29 :: نويسنده : پانيذ جوووون
روزی خواهد رســــــــید.... جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:21 :: نويسنده : پانيذ جوووون
یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... ! جمعه 15 / 9 / 1391برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : پانيذ جوووون
هميشه اينگونه بوده است: کسي را که خيلي دوست داري، زود از دست مي دهي پيش از آنکه خوب نگاهش کني. پيش ازآنکه تمام حرفهايت را به او بگويي ، پيش از آنکه همه لبخندهايت را به او نشان بدهي مثلپروانه اي زيبا، بال ميگيرد و دور مي شود ، فکر مي کردي ميتواني تا آخرين روزي که زمين به دورخود مي چرخد و خورشيد از پشت کو ه ها سرک مي کشد در کنارش باشي .
هميشه اين گونه بوده است: کسي که از ديدنش سير نشده اي زود از دنياي تو ميرود ، وقتي به خودت مي آيي که حتي ردي از او در خيابان نيست فکر مي کردي ميتواني با او به همه باغها سر بزني ، هنوز روزهاي زيادي بايد با او به تماشاي موجها مي رفتي ، هنوز ساعتهاي صميمانه اي بايد با او اشک مي ريختي.
هميشه اين گونه بوده است: وقتي از هر روزي بيشتر به او نياز داري ، وقتي هنوز پيراهن خوشبختي را کا ملا بر تن نکرده اي ، وقتي هنوز ترانه هاي عاشقي را تا آخر با او نخوانده اي ناباورانه او را در کنارت نمي بيني ، فکر مي کردي دست در دست او خنده کنان به آن سوي نرده هاي آسمان خواهي رفت تا صورتت را پر از بوسه و نور کند .
هميشه اين گونه بوده است: او که ميرود ، او که براي هميشه مي رود آنقدر تنها مي شوي که نام روزها را فراموش ميکني ، از عقربه هاي ساعت ميگريزي و هيچ فرشته اي به خوابت نمي آيد. شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 8:16 :: نويسنده : پانيذ جوووون
این روزها
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 8:12 :: نويسنده : پانيذ جوووون
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
كاش برگه های آخر تقویم عشق
خبر از یك روز بارانی نداشت
كاش می شد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت
كاش میشد عشق را تفسیر كرد
دست و پای عشق را زنجیر كرد
كاش یا رب آشنایی ها نبود
یا به دنبالش جدایی ها نبود
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 8:7 :: نويسنده : پانيذ جوووون
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 8:5 :: نويسنده : پانيذ جوووون
انگـــار
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 8:4 :: نويسنده : پانيذ جوووون
گـل یا پــوچ؟
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 8:1 :: نويسنده : پانيذ جوووون
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 8:1 :: نويسنده : پانيذ جوووون
هر روز تكراریست
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 7:59 :: نويسنده : پانيذ جوووون
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 7:58 :: نويسنده : پانيذ جوووون
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ تنهــا بودن قــدرت مــی خــواهــد و ایـن قــدرت را کســی بـه مـن داد کـه روزی مـی گفت تنهــــایـت نمــی گــذارم !! ❤❤❤❤❤❤❤❤❤ آدمی که منتظر است هیچ نشانه ای ندارد هیچ نشانه خاصی.... فقط با هر صدایی بر میگردد. شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 7:56 :: نويسنده : پانيذ جوووون
گاهــــی وقتا توی رابــــطه ها نیــــازی نیســــت طرفت بهــــت بگه بــــرو .. همین کهــــ دیگه لا به لای حــــرفاش دوستــــت دارم نباشهــــ .. همیــــن که بود و نبــــود رابطتون دیگــــه واسش فرقی نکنهــــ .. همیــــن که حضور دیــــگران توی زندگیــــش پر رنگ تر از بــــودن تو باشهــــ .. هزار بار سنــــگین تر از کلمهــــ ی ( بـــــرو ) واست معنا پیــــدا می کنه پس برو قبــــل از این که ویرون تــــر از اینی که هــــستی بشی
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 7:54 :: نويسنده : پانيذ جوووون
من به قلبم افتخار می کنم با آن بازی شد ، زخمی شد ، به آن خیانت شد ، سوخت و شکست اما به طریقی هنوز کار می کند . . . شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 7:44 :: نويسنده : پانيذ جوووون
گاهی دلت می خواهد همه بغضهات از توی نگاهت خونده
بشن...می دونی که جسارت گفتن کلمه هارو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل می گیری یا جمله ای مثل:چیزی
شده؟؟!!!اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر می کشی
و با لبخند سرد میگی:نه، هیچی چهار شنبه 29 / 8 / 1391برچسب:, :: 18:25 :: نويسنده : پانيذ جوووون
سه شنبه 28 / 8 / 1391برچسب:, :: 7:34 :: نويسنده : پانيذ جوووون
همیشه خودت باش
بزرگترین اشتباه یک مرد اینه که به مرد دیگه ای فرصت ایجاد لبخند روی لبهای زن مورد علاقه اش رو بده
همیشه خودت باش ، کسی که تو را دوست داشته باشد، با تو میماند، برای داشتنت میجنگد...
بــه سـلـامـتـی اونــی کــه هـمـیـشـه راسـتــشو مـیـگـه . . . سه شنبه 28 / 8 / 1391برچسب:, :: 7:10 :: نويسنده : پانيذ جوووون
اونجارو نمی دونم ولی اینجا هوا بدجوری دو نفرست بچه ها
ولی می دونین چیه،به درک که هوا دو نفره شده تنهایی قدم زدن یک فازه دیگه میده!!!
چقدر بد که نمی تونم خوب دروغ بگم
خدایا کاش قیامتت همین امروز بود...چون وقت رفتن به من وعده دیدار به قیامت رو داد
قرارمان همان جای همیشگی...!!! . . فقط این بار تو هم بیا...
یک شنبه 26 / 8 / 1386برچسب:, :: 20:7 :: نويسنده : پانيذ جوووون
باز باران با ترانه
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, :: 13:38 :: نويسنده : پانيذ جوووون
از یک عاشق شکست خورده ای پرسیدم : بزرگترین اشتباه ؟ گفت : عاشق شدن گفتم بزرگترین شکست ؟ گفت : شکست عشق گفتم بزرگترین درد ؟ گفت : از چشم معشوق افتادن گفتم بزرگترین غصه ؟ گفت : یک روز چشم های معشوق رو ندیدن گفتم بزرگترین ماتم ؟ گفت : در عزای معشوق نشستن گفتم قشنگترین عشق ؟ گفت : شیرین و فرهاد گفتم زیباترین لحظه ؟ گفت : در کنار معشوق بودن گفتم بزرگترین رویا ؟ گفت : به معشوق رسیدن پرسیدم بزرگترین آرزوت ؟ اشک تو چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت : مرگ
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, :: 13:36 :: نويسنده : پانيذ جوووون
کاش میدانستم دل بستنم به تو اینهمه دردسر خواهد داشت آنوقت حتی به تو نگاه هم نمیکردم چه برسد به این که عاشقت بشوم من که گفته بودم اگر میخواهی روزی مرا فراموش کنی مرا وابسته خود نکن گفتی تا اخرین روز زندگیت با من میمانی تو که هنوز زنده ای ولی چرا با من نیستی؟؟ شاید هم ان کسی که من میشناختم مرده تو یک ادم جدید هستی با قلب سنگی کاش حال و روزم را میفهمیدی ،لعنتی فراموش کردنت هم عذاب آور است دیگر قلبم فقط میتپد دیگر عاشق نمیشود دیگر احساس ندارد مرده اند،همان روز که گفتی مرا دیگر نمیخواهی ،زمین و اسمان دور سرم میچرخید فقط زیر لب میگفتم این حق من نیست،این حق من نیست ،بیـــــمعرفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
پنج شنبه 25 / 8 / 1386برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : پانيذ جوووون
شنبه 23 / 8 / 1391برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : پانيذ جوووون
دوستان نظر یادتون نره بگید بیشتر چی دوست دارین تا همونو بذارم آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||
|