همیشگی ترین دیوونه وابری ترین عاشق
 
 
پنج شنبه 21 / 7 / 1390برچسب:, :: 15:3 ::  نويسنده : پانيذ جوووون

 

عاشقت خواهم ماند 

 بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت 

 بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت

بی هیچ گمانی گوش خواهم داد

بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست

بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد

بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد



شنبه 19 / 7 / 1390برچسب:, :: 23:21 ::  نويسنده : پانيذ جوووون

سلام بچه ها ببخشيدكه به نظراتون پاسخ ندادم وبهتون سرنزدم! چندروزه كه اينترنتمون قطع است ومعلوم نيست تاكي قطع باشه!

الانم ازخونه ي خالم اومدم اپ كردم

وقتي اومدم جبران ميكنم

فراموشم نكنين هاااا



سه شنبه 17 / 7 / 1390برچسب:, :: 15:5 ::  نويسنده : پانيذ جوووون

 

مامان ميگه شب شده وقت خوابه
 
بچه ي خوب الان تو رختخوابه
 
مي شينه باز کنارم عاشقونه
 
کتاب داستانو برام مي خونه
مي شينه با يه استکان چايي
 
قصه ميگه برام چه قصه هايي
 
قصه ي امشبش چقد قشنگه
 
آب مي کنه هرد لي رو که سنگه
 
قصه اي از بخت بد يه اهو
 
که تشنه بود اومده بود لب جو
 
آروم اومد نشست کنار برکه
 
تا بخوره از آب اون يه چکه
 
حيووني از يه بچه ساده تر بود
 
از تله ها حسابي بي خبر بو
د
يه قطره آب خورد و دمي تکون داد
 
غافل که افتاده تو دام صيا
د
نمي تونس که داد و فرياد کنه
 
يا خودشو از تله آزاد کنه
 
ديگه خودش فهميده بود که ديره
 
فهميد ه بود قرار که بميره
 
نه حتي يک نفس براش مونده بود
 
نه راه پيش و پس براش مونده بود
 
نشس ميون دام و هي دعا کر
د
دلش شکست رو به امام رضا (ع) کر
د
گفت آقا جون من چند تا بچه دارم
 
اگه بميرم پيش کي بذار
م
چشم اونا به انتظار منه
 
عشق اونا دار و ندار منه
 
اگه کرم کني به آه سردم
 
ميرم ولي دوباره برمي گردم ...
 
درد دلش تموم نشد که ديدش
 
فرشته ي نجاتشم رسيدش
 
حاجت اون دل شکسته رو داد
 
ضامن آهو شد پيش صياد
 
آهوي قصه رفت با ناز و اداش
 
اومد ولي تنها نه !... با بچه هاش
 
ورد لبش فقط شکر خدا بود
 
جونشو مديون امام رضا (ع) بود
 
قصه تموم شد ديگه وقت خوابه
 
اما دلم مونده تو اين کتابه
 
هنوز تو قلبم يه چيزايي مونده
 
که مادرم توي کتاب نخونده
 
مي خوام که تو دلم نمونه حرفام
 
با قلب کوچيکم بگم به اقام
 
امام رضا (ع)! منم يه آهودارم
 
شبا هميشه مي خوابه کنارم
 
عروسک قشنگيه آقا جون !
 
خوشگل و رنگي رنگيه اقا جون !
 
فکر مي کنم قلب اونم مي زنه
 
اونم دلش يه وقتايي مي شکنه ...
 
ميخوام بهت نشون بد م باهوشم !
 
شبيه صيادا لباس مي پوشم
 
براي آهو يه تله مي ذارم
 
تا توي اون تله گيرش بيارم
 
شايد دلش شکست تو رو صدا کرد
 
اونم نشس رو به امام رضا (ع) کرد !
 
اون وقت اگه بياي تو رو مي بينم
 
تا آرزوم نمونه توي سينم
 
دوست دارم قدر تموم دنيا
 
مي بينمت شبا تو خواب و رويا
 
مامان مي گه شب شد ه وقت خوابه
 
بچه ي خوب الان توي رختخوابه

 

عيد همتون مبارك



دو شنبه 16 / 7 / 1390برچسب:, :: 18:15 ::  نويسنده : پانيذ جوووون

رویای بارانی

بازباران امده تادرزیر ان قدم بزنم

بازدلم گرفته تاباباران اشک بریزم

بازدلتنگی به سراغم امده تابه یادتوبیفتم

بازبی قراری وبازهم چشم انتظار

احساس من دراین روزبارانی

احساسی به لطافت باران  به رنگ ابی

ارزویی دردلم مانده  شبیه حسرت  شایدهم یک رویا

ان ارزوتویی  که حتی لحظه ای اندیشیدن به این ارزو

مانند لحظه پریدن است   مانندلحظه ی زیبای به تورسیدن

شیرین است ارزوهای عاشقانه  به شیرینی  لبهای تو

بازهم باران مرابه رویاهابرده

خیس کرده قلب عاشق مرا باقطره های مهربانش

دیوانه کرده این هوا  قلب مرا

چه زیباست قدم زدن به یادتودرزیر قطره های بی پایانش

بازباران امده تایادمرادردلت زنده کند

تابه یاد ان روز زیرباران بیایی

تاعطرحضورتوبیاید دراسمان ابی احساس  تاباران بیاورد

عطرتورابه سوی من 

تازیباترکندان احساس عاشقانه من

یک لحظه چشم هایم رابرروی هم گذاشتم

قطره های باران بر روی گونه هایم سرازیرمیشد

به رویاهارفتم    دلم برایت تنگ شده بود

خواستم برای یک لحظه تورا در رویاها ببینم

تا اتش دلتنگی هایم کمی کمترشود

تادلم بازهم به عشق دیدنت ارامترشود

پرنده ازشوق این باران بادیدن دیوانه ای مثل من  عاشق ترشود

من بودم وسکوت بود وتنهایی واسمان

تنهامی امدصدای قطره های باران

سکوت   رویاهای مرابه حقیقت نزدیک میکرد

این باران بود که مرادر رویاها برای دیدن توهمراهی میکرد

تورادیدم      نمیدانستم درون رویاهایم هستم

از ان شاخه به سوی توپریدم

تورادر اغوش خودم کشیدم

گفتم که دلم برای تو تنگ شده بودعزیزم

ازان رویا بیرون امدم

حس کردم دلم ارامتر شده

تودر کنار منی وباران تمام شده...

 

مثل ان مسجدبین راهی تنهایم...

هرکس هم که می اید مسافر است  میشکند...

هم نمازش را

هم دلم را...

ومیرود

برای عشق تمنا کن            ولی حماقت نکن!

برای عشق قبول کن         ولی غرورت را ازدست نده!

برای عشق گریه کن         ولی به کسی نگو!

برای عشق وصال کن       ولی فرارنکن!

برای عشق زندگی کن     ولی عاشقانه زندگی کن!

برای عشق بمیر              ولی کسی رونکش!

برای عشق خودت باش   ولی  خوب  باش!

  

 چندتا عکس عاشقانه

برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید.

عکسای قشنگی هستن حتما ببینید!

 



دو شنبه 16 / 7 / 1390برچسب:, :: 18:15 ::  نويسنده : پانيذ جوووون
خيلي قشنگه اگه بدوني:
عاشق شدن اسان است     اما ادامه ان هنر است
دوست هركه باشد              نسخه دوم خودت است
نميتوان جلوي پيري راگرفت   اما ميتوان روح جواني داشت
عشق زندگي رانميچرخاند    اما انگيزه اي است براي زندگي
بزرگترين لذت زندگي           داشتن دوست صميمي است
زيباست كه ببيني كسي ميخندد و زيباتراينكه بداني خودت باعث خنده اش شده اي

پ نه پ:
كبوتراولي: بق بق بقووو
كبوتردومي:بق بق بقووو؟؟

كبوتر اولي:پ نه پ قوقولي قوقو!!!

"قهقهه "
شوراي امنيت سازمان ملل "جوراب غضنفر "را در ليست سلاحهاي  كشتارجمعي قرار داد!!!

ميگن توجهنم اگه با دمپايي بزني تو سر سوسك
سوسكه برميگرده با لگد ميزنه تو شيكمت!

جديدترين جمله عاشقانه:عزيزم  يارانه ام براي تو!!

كاش دل ادم هم عين دماغ بود
وقتي ميگرفت فين ميكردي وا ميشد!

احساس ارامشي كه در"خفه شو"ميباشد
راهيچگاه نميتوان در"عزيزم لطفا صحبت نكن" يافت!!

ميدوني چرابا ازدواج دين ادم كامل ميشه؟؟
چون تا قبل ازدواج فكرميكنه دنيا بهشته
امابعدش به جهنم اعتقادپيدا ميكند!!

زندگي چيست:
فاصله ي بين ماي بيبي تا ايزي لايف!!

بهترين لحظه زماني است كه فكر ميكني فراموشت كردم
اماناگهان اس ام اسي ميرسد كه فكرميكني منم
اما بعد ميبيني ايرانسل بوده!!!

[تصویر: 4784186_gBuAQ.gif]
بای بای

    

 



دو شنبه 16 / 7 / 1390برچسب:, :: 18:15 ::  نويسنده : پانيذ جوووون

سلامممممممممم من اومدم

تصاویری از زوج های بامزه ودیدنی بین حیوانات

 

برین به ادامه مطلب

نظریادتون نرررررررره



دو شنبه 16 / 7 / 1390برچسب:, :: 18:15 ::  نويسنده : پانيذ جوووون
عکسهای جالب ودیدنی ازشکارلحظه ها

 

نظریادتون نره



دو شنبه 16 / 7 / 1390برچسب:, :: 18:15 ::  نويسنده : پانيذ جوووون
 

پا به پای کودکی هایم بیا                  کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن                    باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو          با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر               عاقلی را یک شب از یادت ببر

خاله بازی کن به رسم کودکی                    با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان                لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم             در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره  دنیای ما                          قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ                 ماجرای بزبز قندی و گرگ 

غصه هرگز فرصت جولان نداشت         خنده های کودکی پایان نداشت

هر کسی  رنگ خودش بی شیله بود      ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر  !             همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست       آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای ؟        مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟         می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟    رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟          آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی شعر باران را بخوان           ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه ، گریه کن !              کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روز های گرم و سرد            سادگی هایم به سویم باز گرد!

برادیدن بقیه فرشته کوچولوها برین ادامه مطلب

نظر هرگزنشه فراموش



دو شنبه 16 / 7 / 1390برچسب:, :: 18:15 ::  نويسنده : پانيذ جوووون

سلام عزيزاي دل!!حالتون چه طوره؟


شرمنده اين قدر دير اپ كردم اخه مدرسه هاكه شروع شده من اصلا وقت نميكنم بيام اپ كنم

 

مخصوصا امسال كه بايد كنكورم بخونم!!


ولي نظراتونو توپست قبل خوندم مرسي ازهمتون مخصوصا از معصومه جون

باشعراي قشنگي كه برام

نوشته بود وهمچنين نيلوفر وگوگولي ونيما كه برا اپاشون خبرم كردن

اميدوارم ايندفعه  با نظراتون بتركونين!!هرکدومتون کمترازپنج تا نظر ندین ها!! 

سوتی!!!


امروز بادوستم الهام داشتيم ازمدرسه ميرفتيم خونه كه تو راه اقاهي (شوهر)يكي از دوستام كه تازه

عقدكرده رو ديدم كه باموتور اومده بود دنبالش Smileys


منم كه كنجكاااااااااوشکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز همينطور كه داشتيم ميرفتيم داشتم اونا روهم نگاه ميكردم اخه ميخواستم ببينم

چطوري سوار موتورميشه و...

ازبس حواسم به اونا بود نفهميدم كه واردخيابون شديم ويه دفعه با صداي گوش خراش يه اتومبيل يك

متر پريدم بالا وديدم يه 206درست جلوي پاهام ترمز كرد!


ازبس ترسيده بودم پريدم به طرف دوستم وهلش دادم اون ور خيابون كه چيزي نمونده بود يه ماشين

ديگه هردومونو زير كنهSmiley

 بيچاره الهام هم ترسيده بود هم ازكارمن شوكه شده بود

بعدديدم اون 206 هنوز همونجا واستاده ودوتا پسري كه داخلش بودن دارن به ما

ميخندنشکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز
دلم ميخواست خفشون كنم اشغالا رو


تازه بعدكه رفتيم همه دوستام كه منتظر اتوبوس اونجا ايستاده بودن داشتن به من ميخنديدن
خيلي كلافه شده بودم


شيطونه ميگفت برم دهنه همشونو سرويس كنم مخصوصا اون دوتا پسرارو ولي

اينكارو نكردم زيرا كه

 

شيطان دشمن انسان است ونبايد به سخنان او گوش فرادهيم!!!(جمله رو داشتي!!)

اين بود سوتي امروز من!

 حتما نظراتونو در موردش بنويسين


باباي[تصویر: 4784186_gBuAQ.gif]



درباره وبلاگ


سلام دوست جوووونی های خودم پانیذجووون هستم چاکرهمتون هم هستم اگه دلتون خواست منو بلینکین!! بدون کامنت هم بیرون نرین!
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همیشگی ترین دیوونه وابری ترین عاشق و آدرس nanaztarin-dokhi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 507
بازدید کل : 91619
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 185
تعداد آنلاین : 1


<-PollName->

<-PollItems->

Button Graphics Button Graphics Button Graphics Button Graphics Button Graphics Button Graphics Button Graphics Button Graphics Button Graphics http://img4up.com/up2/12561251494672131940.swf کد موزیک می خوای؟